یه درجهای از صداقت و رکبودن توی دوستای قدیمی هست که جای دیگهای نیست. دیشب بهم گفت: بهت حسودیم میشه که این که با درسات حال کنی برات مهمن؛ من انگار بیحس شدهم.
حسادت تو رو به جون و دل میخرم؛ گرچه اون طوری که میشناسمت تو حسادت نمیکنی، تحسین میکنی. ولی ممنونم که بهم گفتی که یه همچین چیزی اساسا حسادت داره. این طوری دارم میتونم یه سری چیزهایی که پیش میاومد رو درک کنم که چرا اون طوری شد. چون من متاسفانه این عقیده رو که اصالت آدم به اینه که بره دنبال علاقهش و لذت ببره و یاد بگیره، همه جا جار میزنم و ابراز میکنم؛ اگر هم نکنم بهگمونم توی رفتارام واضحه.
ولی واقعا یه روزی امیدوارم بفهمم دلیل حسادت در این موضوع چیه. تفاوتهای رفتاری، با یه مدت تمرین معمولا جاافتادنی و بهدستاومدنین. من نهایتا بتونم غبطه بخورم در مورد مشابه و طرف رو تحسین کنم.
درباره این سایت