آخرای سوم راهنمایی که بودم با نسیم قرار گذاشتیم که یه وبلاگی بزنیم و یه سری بخشها داشته باشه و یه سری مطالب بنویسیم توش. یه روزی بعد نماز صبح نشستم یه مطلبی نوشتم و خیلی خوب دراومد. از اون به بعد هر وقت میخواستم چیزی بنویسم و هی خوب نمیشد میذاشتمش صبحها بعد نماز مینوشتمش و خوب میشد.
امروز صبح اتفاقی نوشتنم اومد. این بود که پست قبلی خیلی حماسی و پر از ناله شد. :)) در حالت عادی شاید انقدر ناله نداشته باشم برای کردن. عذرخواهی میکنم خلاصه.
درباره این سایت